دوباره از لب دیوار من بهار گذشت
بهار خسته ودلخون وداغدار گذشت
اگر چه سوت کشید از هزار فرسنگی
دوباره امد وخالی ترین قطار گذشت
قطار عمر جه سنگین از این پل غفلت
تو خواب بودی و روزی هزار بار گذشت
من وبنفشه در این فصل سرد همدردیم
که عمر کوته او هم در انتظار گذشت
گناه من لب الوده بود چون انگور
تمام زندگی ام بر فراز دار گذشت
سلام ریحانه .......
صادقانه می گویم دوست دارم و آرزو می کنم همیشه موفق باشی به امید روزهای طلایی برایت
آنکه همیشه در خاطرش خواهی ماند
احمد